بهترین فیلم‏های قرن 21 به انتخاب شش کارگردان

شش کارگردان بهترین فیلم های قرن بیست و یکم را انتخاب کردند. روزنامه نیویورک تایمز، از شش فیلمساز نامی پرسیده است که فیلم های محبوب شان از سال ۲۰۰۰ به بعد کدام ها فیلم ها هستند. این شش فیلمساز و دیدگاه های شان به این شرح است:

 

 آنتوان فوکوآ- کارگردان «روز تمرین» و «هفت دلاور»

من عاشق همه جور فیلم هایی هستم: آثار شخصیتی بزرگ مثل «خون به پا خواهد شد» و سرگرمی مثل «جاذبه» و «آواتار» که من را به جاهای دیگر منتقل و پر از حیرت می کردند و یک یادآوری برای تمام ما کسانی هستند که هنوز می خواهیم بینش مان را جلو ببریم. فیلم بعدی او «میلیونر زاغه نشین» بود که به گفته او، این فیلم «ما را به دنیایی برد که هرگز پیش از آن ندیده بودم و این کار را به شیوه ای دردناک و شجاعانه انجام داد. نه تنها تکان دهنده بود، بلکه بسیار پراحساس، خطرناک و سرگرم کننده هم بود.»

«جانوران جنوب وحشی» سال ۲۰۱۲، «سی دقیقه بعد از نیمه شب» ۲۰۱۲، که «نمایشی مهم از رخدادهایی که منجر به کشته شدن بن لادن» بود، «آواتار» سال ۲۰۰۹، «مونیخ» سال ۲۰۰۵، «خون به پا خواهد شد» سال ۲۰۰۷، «پیانیست» سال ۲۰۰۲، «عهدهای شرقی» سال ۲۰۰۷ و «گلادیاتور» سال ۲۰۰۰ دیگر فیلم های محبوب این کارگردان بودند.

سوفیا کاپولا- کارگردان «گمشده در ترجمه» و فیلم جدید «اغواشدگان»

من معمولا از فیلم های ظریف‌تر خوشم می آید اما می توانم از انواع فیلم ها لذت ببرم. برای این لیست، فقط به فیلم هایی که در ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر خوشم آمده فکر کردم. از نظرم این فیلم ها الهام بخش بودند، مخصوصا وقتی که چیزی است که قبلا ندیده ام و نزدیک چیزی هم نبودند که خودم انجام می دهم.

در مورد «فورس ماژور» سال ۲۰۱۴، او می گوید بازیگری عالی داشت، «عاشق لحظات کوچکش بودم و جزییاتش حرف های زیادی می زدند»، در مورد «روبان سفید» سال ۲۰۰۹ می گوید به خاطر فیلمبرداری سیاه و سفیدش عاشقش است و از «وحشی ها» سال ۲۰۰۷ می گوید به خاطر نقش آفرینی لارا لینی و فیلیپ سیمور هافمن فقید و ترکیب طنز و افسوسش آن را دوست دارد.

فیلم «Head-on» سال ۲۰۰۵، «بابا خانه است» سال ۲۰۱۵، «زیر پوست» سال ۲۰۱۴، «فوق العاده ها» سال ۲۰۰۴، «با هم» سال ۲۰۰۱، «مرد گریزلی» سال ۲۰۰۵، «آیدا» سال ۲۰۱۴، «تنگ ماهی» سال ۲۰۱۰ و «اکس ماکینا» سال ۲۰۱۵ دیگر فیلم های محبوب کاپولا بودند.

 

 پل فیگ - کارگردان «ساقدوش ها» و «شکارچیان روح»

 من یک فیلمساز بسیار غیربدبین هستم. پایان‌های خوشحال کننده را دوست دارم، رومنس را دوست دارم و فیلم‌هایی که حس خوبی به آدم می دهند. بهترین تجربه ای که دارم وقتی است که فراموش می کنم دارم فیلم تماشا می کنم. یا وقتی که به عنوان یک فیلمساز، با خودم می گویم چطور چنین کاری انجام دادند؟ او می گوید فیلم های محبوبش در این قرن بدون ترتیب خاصی، «مولن روژ» سال ۲۰۰۱، «سینگ استریت» سال ۲۰۱۶، «ددپول» سال ۲۰۱۶ و «این پایان است» سال ۲۰۱۳ هستند که درباره اش می‌گوید: «هر ۱۰ یا ۱۵ سال، کمدی یک قدم بزرگ به سمت جلو برمی دارد، چون کسی کاری ریسکی انجام می دهد، و به نظرم این فیلم همین بود. آن ها تمام آن عناصری را اجرایی کردند که به نظر می رسید عملی نخواهند شد. احساساتی بود و بامزه، و در عین حال آن کار را کردند که دارند نقش خودشان را هم بازی می کنند.»

دنیس ویلنو - کارگردان «ورود» و فیلم جدید «بلید رانر ۲۰۴۹»

کدام فیلم بهترین است… «خون به پا خواهد شد» یا «سرزمینی برای پیرمردها نیست»؟ سوال عجیبی است. من از تاثیری که این فیلم ها آن موقع رویم گذاشتند الهام می گیریم و امروز هم همینطور است. شات‌های خاصی از فیلم هستند که مستقیم وارد جمجمه‌ام شدند، مثل گلوله ای که ترکش هایش را روی دیواره های ذهنم پخش می کند.

دیوانگی موجود در «Dogtooth» سال ۲۰۱۲ یکی از تازه ترین چیزهایی است که در مدت ها دیده ام. یورگوس لانتیموس ممکن است یکی از هیجان انگیزترین کارگردان هایی باشد که الان کار می کند. به وضوح فیلم «داگ ویل» سال ۲۰۰۴ لارس فون تریه را به یاد دارم. ایده ساختن صحنه ای بدون دیوار برای نشان دادن بزدلی یک جامعه نبوغ بسیاری داشت.

 

 برت رتنر- کارگردان «ساعت شلوغی» و «هرکول»

رتنر از فیلم های محبوبش از «کودک در تصویر باقی می ماند» سال ۲۰۰۲ که آن را به عنوان «یکی از بهترین مستندهای تاریخ» توصیف می کند، «پیانیست» سال ۲۰۰۲ که «به عنوان یکی از بهترین فیلم های هولوکاست تاریخ به ثبت خواهد رسید»، «خماری» سال ۲۰۰۹ که «نه تنها یک کمدی عالی است، بلکه درکی کامل از مخاطب دارد» و «بورات» سال ۲۰۰۶ نام می برد که «یکی از بهترین کمدی های تاریخ است و از وقتی که بچه بودم و می دیدم ادی مورفی شخصیت های خاص خلق می کند، چیزی مثل این شکل نگرفته است.»

«شبکه اجتماعی» سال ۲۰۱۰، «Y Tu Mama Tambien» سال ۲۰۰۲، «Sexy Beast» سال ۲۰۰۱، «تولد» سال ۲۰۰۴، «رومن پولانسکی: تحت تعقیب و خواستنی» سال ۲۰۰۸ و «بیل را بکش: قسمت اول» سال ۲۰۰۳ دیگر فیلم های محبوب او هستند.

 الکس گیبنی - کارگردان «تاکسی به سمت تیره» و «واضح شدن: ساینتولوژی و زندان باور»

لیست من شامل «فیلم های خوب» می شود که قلبم را به طرقی غیرمنتظره تحت تاثیر قرار دادند. بسیاری از آن ها مستند هستند. تا اینجا، در قرن بیست و یکم، مستندها اغلب عمیق تر و تغییردهنده تر از فیلم های داستانی بوده اند. یک روز، در فستیوال فیلم تورنتو، وقتی که هر دو فیلم «محافظان دروازه» سال ۲۰۱۲ و «داستان هایی که تعریف می کنیم» سال ۲۰۱۳ را تماشا می کردم، فکر کردم به بهشت سینمایی منتقل شده ام.

این لیستی از دیگر فیلم های مثال زدنی است که تقریبا به صورت تصادفی از لیستی بالغ بر ۳۰ فیلم انتخاب شده اند: «شهر خدا» سال ۲۰۰۳، «مایکل کلیتون» سال ۲۰۰۷، «هزارتوی پن» سال ۲۰۰۶، «سرزمینی برای پیرمردها نیست» سال ۲۰۰۷، «هتل بزرگ بوداپست» سال ۲۰۱۴، «من کاکاسیاه تو نیستم» سال ۲۰۱۷، سه گانه ای از مستندهای نوآورانه، «نوستالژی برای نور» سال ۲۰۱۱، «مرد گریزلی» سال ۲۰۰۵، «قلب یک سگ» سال ۲۰۱۵ و در نهایت «کسری بزرگ» سال ۲۰۱۵

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده