چرا تلويزيون به اين حال و روز افتاده است؟

احمد رنجبر: از استثناهايي مثل «پايتخت» و «ليسانسه ها» که بگذريم، بيشتر سريال هاي چند سال اخير محبوب نمي شوند و مورد استقبال گسترده قرار نمي گيرند. اين اتفاق يک دليل کاملا ساده دارد: سريال هاي چند سال اخير فاقد کيفيت هستند. تعارف که نداريم؛ با اين همه فيلم و سريال خوب روز دنيا، تلويزيون توقع دارد «زيباشهر» ببينيم؟ نه، اشتباه نشود کسي دور جنس ايراني را خط نکشيده و هر وقت سريال خوب ساخته شود، مشتري دارد. شايد زماني نگراني برخي اين بود که سريال هاي دوبله شده، جاي نمونه هاي داخلي را مي گيرند. تجربه نشان داد، سريال باکيفيت هميشه مشتري دارد، همان طور که همين حالا «بازپخشي ها» بيشتر از سريال هاي جديد ديده مي شوند. راستي چه عواملي دست به دست هم دادند تا سريال ها بي کيفيت شوند؟

1. تلخي بيش از حد

ما که نديده ايم ولي مي گويند زماني آدم ها از بس شاد بودند، فطرتا به موسيقي پرسوز و گداز پناه مي بردند تا تعادل روحي شان حفظ شود! احتمالا سريال هايي که حالا به خورد ما داده مي شود اگر 40، 50 سال پيش روي آنتن مي رفتند، نامشان در تاريخ جاودانه مي شد! اين شب ها دو سريال «سايه بان» و «محکومين» پخش مي شوند که هر دو قصه اي تلخ دارند. شايد سازندگان بگويند، سريال ما بازتاب جامعه است؛ بيراه نمي گويند ولي بيننده نمي خواهد چهره تلخ جامعه را در آينه سريال ببيند. پس براي سرگرم شدن سراغ سريال هاي خوش رنگ و لعاب کره اي مي رود و به سريال هاي قديمي و بانشاط خودمان پناه مي برد.

2. کوچ کارگردان هاي مطرح

نتيجه سياستي که محمد سرافراز در دوره کوتاه حضورش در صدا و سيما پيش گرفت، همچنان قابل رويت است. او عقيده داشت؛ توليد سريال ها بايد کاهش يابد و از آن سو معتقد بود نيازي نيست از کارگردان هاي اسم و رسم دار استفاده کرد. استدلالش را نمي توان به طور کلي نفي کرد، به ويژه اين که کارگردان هاي سينمايي الزاما در تلويزيون نمي توانند موفق باشند. منتها عيب چنين تفکري جايي است که عرصه را براي سريال سازان کاربلد تنگ مي کند. از آن سو، رقيبي به نام شبکه نمايش خانگي قد علم کرد و باعث شد کارگردان هاي مطرح مسيرشان را به سوي آن کج کنند. حسن فتحي و داوود ميرباقري دو کارگردان غول هستند که در تلويزيون رشد کردند و فعلا در شبکه نمايش خانگي مانده اند.

3. نبود ستاره

حتي زماني که ديوار بين سينما و تلويزيون بلند شد، سريال ها خالي از ستاره ها نبودند. در چند سال اخير اما شرايط متفاوت شده و سياست سيما بر کاهش هزينه هاي توليد سريال و به تبع آن عدم استفاده از ستاره هاست. زماني فاطمه معتمدآريا، پرويز پرستويي، ليلا حامي، حامد بهداد، امين حيايي و ديگران نقش اول سريال ها بودند که خب نمي توان به راحتي تاثير حضورشان در افزايش بيننده ها را ناديده گرفت. تلويزيون حتي از ستاره هايي چون شهاب حسيني و رضا عطاران که خودش پرورش داده، مراقبت نکرده است. در اين ميان «کيميا» که نيکي کريمي و رضا کيانيان در آن بازي مي کردند، استثناست و البته از نظر کيفي نمي توان از اين سريال دفاع کرد.

4. نبود کارگردان هاي صاحب امضا

وقتي کارگردان هاي شاخص کوچ کنند، توليد سريال به کساني مي رسد که صرفا تکنسين هستند و امضايشان پاي اثر اعتباري ندارد. سروش صحت، سيروس مقدم و حسين سهيلي زاده از معدود کارگردان هاي موفق چند سال اخير تلويزيون بوده اند که البته سهيلي زاده جز «پريا» بقيه ساخته هايش غيرقابل دفاع است. اين جمله اي کليشه اي است که يک کارگردان صاحب سبک مي تواند، سريالي بسازد که سال ها در ذهن بماند؛ مثل کاري که ناصر تقوايي کرد يا نمونه متاخرش حميد نعمت الله و «وضعيت سفيد». در چند سال اخير توليد سريال ها به بهرنگ توفيقي، برزو نيک نژاد، شهرام شاه حسيني، حامد محمدي، برادران محمودي و... رسيده است، البته به تازگي اين فرصت براي کيانوش عياري، عزيزالله حميدنژاد، همايون اسعديان و... پيش آمده است و شايد باعث شود اتفاقي براي سريال ها بيفتد.

5. افزايش محدوديت ها

هرقدر رقبا با آزادي عمل سريال مي سازند، محدوديت هاي تلويزيون بيشتر مي شود. نمونه بارزش اتفاقي که در ماه رمضان اخير براي «نفس» رخ داد و کارگردان از نيمه پخش مجبور به حذف زنان بي حجاب شد. جليل سامان براي باورپذيري فضاي قبل از انقلاب يک ايده رو کرد اما مخالفت ها، اجازه استمرار استفاده از اين ايده را نداد. «ليسانسه ها 2» بارها به خاطر شوخي هايش مورد انتقاد قرار گرفته که نشان مي دهد نظارت بيروني روي تلويزيون چقدر سفت و سخت است. اگر مسئولان چتر حمايتي را از سر سريال سازها جمع کنند، وضع روز به روز بدتر مي شود؛ به ويژه آن که سريال سازان همين جوري خودسانسوري دارند. راستي «عاشقانه» مگر قصه خاصي داشت که اين همه گرفت؟ نه؛ ستاره ها و آزادي عمل کارگردان، اين سريال را موفق کرد.

6. معماي اسپانسر

تلويزيون پول ندارد، وقتي هم بودجه کم باشد چاره اي نمي ماند جز کنار آمدن به کارگردان و بازيگر درجه دوم. از آن سو حضور اسپانسر هم تبعات دوچنداني دارد؛ سرمايه گذار مي خواهد منويات خود را لحاظ کند و نتيجه در بيشتر اوقات گل درشت مي شود، مثل اتفاقي که براي سريال «پرستاران» افتاد. اين سريال پر بود از ديالوگ هاي عجيب و غريب در وصف پرستاران! بعيد مي دانيم پرستاران عزيز موافق اين همه حرف هاي رو باشند. نمي دانيم سرمايه گذار، درام را نمي شناسد يا سريال ساز بلد نيست يک کار سفارشي را دراماتيزه کند. هرچه هست حضور اسپانسر در سريال ها، وسيله خوبي براي جبران کمبود مالي صدا و سيما نيست.

7. نفوذ تلويزيون هاي اينترنتي

روزگاري رقيب اصلي تلويزيون، ويدئو بود. کم کم سر و کله ماهواره پيدا شد و آرام آرام نوبت به پخش سريال هاي دوبله رسيد. اين سريال ها با وجود کيفيت نازل و محتواي مخرب، طرفدار داشتند. همزمان نسخه غيرقانوني سريال هاي روز افزايش يافت و شبکه نمايش خانگي به عنوان رقيبي قدرتمند ظهور کرد. از يکي دو سال پيش تلويزيون صاحب رقيب تازه اي شده به نام تلويزيون هاي اينترنتي که سريال ها را با آزادي عمل بيشتر پخش مي کنند. مهم تر اين که به روز هستند و با اندکي فاصله از شبکه مادر، سريال ها را در اختيار کاربران قرار مي دهند بماند که ابهاماتي درباره حق پخش آن ها وجود دارد اما براي کاربر فقط تماشاي سريال هاي باکيفيت روز مهم است.

• سريال هاي رضا عطاران، «پس از باران» و سريال هاي مذهبي تاريخي از جمله «يوسف پيامبر»، «مختارنامه» و «ولايت عشق» بيشترين بازپخش را در سال هاي اخير داشته اند تا جايي که تبديل به سوژه توييت هاي طنز شبکه هاي اجتماعي شده اند.

 

تاریخ نشر مطلب:
پنجشنبه، ۱۹ بهمن ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده