«خجالت نکش» بچه بیار، خیلی خوبه!

نگاهی به فیلم «خجالت نکش» ساخته رضا مقصودی که این روزها روی پرده است

جمشید خاوری: «خجالت نکش» جزو آن دسته از فیلمهایی است که در ایران با نام «ژانر روستایی» شهرت دارند. یعنی فیلم هایی که اتفاقاتش در یک روستا می گذرد و شخصیت هایش آدمهای روستایی هستند. از نمونه های اخیر این ژانر در سینمای ایران می توان به «ایران برگر»، «ناردون» و «زاپاس» اشاره کرد.

داستانِ «خجالت نکش» درباره یک زن و شوهر میانسال روستایی به نام قنبر و صنم است که پس از اعمال سیاست های کنترل جمعیت در دهه ۷۰ از آوردن فرزند جدید خودداری می کنند . آن ها با تغییر این سیاست ها در دوران دولت های نهم و دهم و در آستانه کهن سالی دوباره به فکر فرزندآوری می افتند. خجالت از حرف مردم و همان حکایت سر پیری و معرکه گیری آن هم در روستایی کوچک که خبرها زود می پیچد، قنبر و صنم را انگشت نما می کند....

رضا مقصودی که به عنوان فیلمنامه نویس، سالها در سینمای ایران فعالیت کرده و کمدی های پرفروشی مثل «لیلی با من است»، «همیشه پای یک زن در میان است» و «من سالوادر نیستم» را نوشته با این استدلال که «از فیلمنامه هایی که دوست داشتم، فاجعه ساختند!» (نقل به مضمون) تصمیم گرفته خودش کارگردانی کند و فیلمنامه اش را آن طوری که خودش دوست دارد بسازد. از این رو می توان فیلمنامۀ بدون تغییر را اولین برگ برندۀ مقصودی برای ساخت یک فیلمِ خوب دانست. البته همین برگ برنده در یک سومِ پایانی فیلم کارکردی معکوس پیدا می کند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

متنِ «خجالت نکش» برگ برنده است چون از نویسنده با سابقه ای مثل مقصودی، کمتر از این هم انتظار نمی رفت. فیلمنامه، بر اساس فرمول های کلاسیک فیلمنامه نویسی نوشته شده و داستانش را بدون لکنت تعریف می کند. موقعیت ها بر پایۀ کمدی بنا شده اما از اواسط فیلم، یک اتفاق دراماتیک هم به آن اضافه می شود. این که مادری می خواهد نوزادش را در آغوش بگیرد و نمی تواند و تا سکانس پایانی به تعویق می افتد. اما ضعف فیلم دقیقا از همین جا شروع می شود. از صحنۀ دزدیده شدن سبد نوزاد از جلوی خانۀ قنبر و موش و گربه بازی های بعدش که حوصله تماشاگر را سر می برد، چون داستان دارد بی خودی کش پیدا می کند و اتفاقهای ساده لوحانه ای می افتد که تماشاگرِ سخت پسند و حرفه ای سینما را عذاب می دهد !

با این حال، آنچه «خجالت نکش» را تبدیل به فیلم آبرومندی کرده، جنس شوخی های آن است. فیلمساز سعی کرده یک کمدی شریف و پاستوریزه بسازد. با اینکه داستان فیلم، پتانسیل بالایی برای پرداختن به مسائل اوروتیک، روابط زناشویی و شوخی های جنسی دارد اما فیلمساز از آن دوری می کند و همین که به ورطۀ ابتذال نمی افتد را باید به فال نیک گرفت. البته شاید اشکال از سینمای ما باشد که پرفروش ترین فیلمهای کمدی مان می شود فیلمهای سخیفی مثل تگزاس ها و آینه بغل ها و ما باید برای فیلم متوسطی مثل «خجالت نکش» نوشابه باز کنیم!

با این حال از حق نباید گذشت. موقعیت های کمدی «خجالت نکش» واقعا بامزه اند و تماشاگر را می خنداند. آنهایی که – به عنوان مثال- فیلم «تگزاس» را دیده اند می دانند که موقعیت های کمدی آن فیلم (اگر واقعا بتوان اسم کمدی روی آن گذاشت!) بر پایۀ خنگی و دست و پا چلفتی بودنِ شخصیت هایش استوار است. در «خجالت نکش» هم با اینکه شخصیت اصلی اش (قنبر) کمی حواس پرت و بی قید است اما فیلمساز برای خنداندن تماشاگر، موقعیت های ساختگی و جلف، جلوی پای او نمی گذارد.

شخصیت های اصلی فیلم بر اساس تعریف کلاسیک کمدی، یعنی تقابل یک آدم جدی و یک آدم بی خیال شکل گرفته اند. صنم (شبنم مقدمی) یک زن مقتدر، جدی و همیشه نگران است و قنبر (احمد مهران فر) مردی خونسرد، بی خیال و سر به هوا که تقابل آنها سازندۀ موقعیت های کمدی «خجالت نکش» است. جنس بازی این دو نفر نیز در خدمت فضای فیلم است. مقدمی به خوبی لهجه، دغدغه و روزمره گیهای یک زن روستایی را به نمایش می گذارد. مهران فر نیز تمام سعی خود را برای دور شدن از نقش ارسطوی پایتخت و نقشی که در «یک عاشقانه ساده» سامان مقدم داشت به کار گرفته است. بازیگران نقشهای فرعی هم معمولی هستند. گرچه ترکیب کلی بازیگران، «خجالت نکش» را به یک فیلم تلویزیونی نزدیک کرده است!

مضمون فیلم، نمایشِ تاثیر شعارهای حکومتی و حرفهای سیاست مداران بر زندگی عامه مردم است. مردم ساده دلی که زندگی شان را روی وعده های مسئولین بنا می کنند بدون اینکه به پیامدهای عمدتا منفی آن آگاه باشند. ظاهرا قرار است در «خجالت نکش» سیاست های دولت های پیشین در کنترل جمعیت به نقد کشیده شود. از دهه شصت که اصرار به افزایش تولید مثل بود تا دهه هفتاد که این سیاست با شعارِ «دو بچه کافیست» عوض شد و بالاخره دهه هشتاد که دوباره بر افزایش جمعیت تاکید شد و حتی تشویق هایی مانند اهدای سکه طلا و حساب بانکی یک میلیون تومانی برای نوزادان تازه متولد شده در نظر گرفته شد که البته مثل اکثر وعده های رئیس جمهورِ پاکدستان(!!) توخالی از آب در آمد.

همانطور که در بالا اشاره کردم گرچه در ظاهر، شعار فیلم، نقد سیاست «فرزند آوری» است، اما «خجالت نکش» در واقع، تبلیغ «فرزند آوری» می کند و نشان می دهد که در این زمینه هیچ فرقی با فیلم سفارشیِ «فرشته ها با هم می آیند» به تهیه کنندگی منوچهر محمدی ندارد! واقعیت اما چیز دیگریست؛ این روزها مردم آنقدر مشغول دست و پنجه نرم کردن با مشکلات هستند و آنقدر کمبودها و فشارهای اقتصادی گلوی آنها را فشار می دهد که حتی به افزایش موالید فکرهم نمی کنند. چون دیگر زمان آن گذشته که مردم با دیدن یک فیلم یا شنیدن یک «فرمان» به رختخواب روند و دست گل جدیدی را ساخته و تحویل جامعه بدهند! مردمِ این روزها با مردمِ دهه شصت قابل مقایسه نیستند. دنیا عوض شده. طرز فکر مردم هم عوض شده. طرف وقتی می بیند در فراهم کردن حداقل آسایش برای خانواده اش ناتوان است و در جامعه هم آن ثبات، امید، دلخوشی، آزادی، امکانات و توجه لازم وجود ندارد چرا یک نفر دیگر را به این جامعه اضافه کرده و باری بر دوش خودش و مملکتش بیفزاید؟! عامۀ مردم مثل شهربانو (که شهره لرستانی نقشش را بازی می کند) نیستند که کارخانۀ جوجه کشی راه بیاندازند. حتی اگر دولت برای هر بچه ماهیانه 45500 تومان به آنها یارانه بدهد!

 

تاریخ نشر مطلب:
سه شنبه، ۲۶ تیر ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده