نگاهی به فیلم «پارادایس»/حکایت دکمه و کُت!

جمشید خاوری: اگر شما یک روز دکمه ای در خیابان پیدا کردید و از آن خوشتان آمد و رفتید برای آن دکمه، یک کت دوختید؛ دقیقا همان کاری را کرده اید که سازندگان «پارادایس» با سوژۀ این فیلم کرده اند!

داستان دربارۀ یک جوان طلبه است که از طریق فیسبوک با یک دختر آلمانی آشنا می شود و آن دختر برای این طلبه ی چشم و گوش بسته(!) جهت شرکت در یک کنفرانس مذهبی دعوت نامه می فرستد .طلبه در سفر به آلمان عاشق و دلباختۀ دختر می شود و در آخر با دیدن یکسری از عکس های دختر آلمانی با مردهای غریبه، سرش به سنگ می خورد و برمی گردد!

تکلیف فیلمنامه نویس و کارگردان با نحوۀ اجرای این طرح سه خطی معلوم نیست. یعنی خودشان هم نفهمیده اند که قرار است یک فیلم کمدی بسازند یا ملودرام؟ ظاهر قضیه این است که خواسته اند «کمدی» باشد اما در خوش بینانه ترین حالت، شاید یکی دو صحنۀ خنده دار داشته باشد. بقیه لحظاتی هم که تماشاگران به وجد می آیند به خاطر زیر سوال بردنِ شعارهای مذهبی و حرفهایی است که درباره رفتار ریاکارانۀ برخی روحانیون زده می شود و خبری از خنده نیست.

 انگیزه سفر به آلمان هم از اساس اشتباه و مسخره است. یعنی واقعا یک دختر آلمانی می تواند با دیدن نقاشی های یک جوان ریشوی ایرانی در فیسبوک، عاشق او بشود؟ اصلا عاشق هم شد؛ در کمتر از یکماه برایش دعوت نامه بفرستد؟ بعد هم وقتی معشوق را دید بنشینند و حرفهای مذهبی بزنند، خبری از نقاشی هم نباشد؟! تازه علاوه بر این طلبۀ جوان، دو آخوند دیگر (پژمان و فراستی) هم دعوت کنند تا بروند جلوی چهار تا دانشجوی فرنگی بنشینند و از اسلام حرف بزنند! به قول نقی معمولی: «مگه داریم؟ مگه میشه؟!»

از دیگر نکات ضعفِ«پارادایس»، سرگردانی مخاطب و حتی سازندگان اثر در انتخاب شخصیت اصلی است. طبق قواعد فیلمنامه نویسی، محسن شخصیت اصلی قصه است . چرا که او عاشق می شود و در لحظه بحران، تصمیم نهایی را می گیرد و قید دختر آلمانی را می زند. اما در تیتراژ فیلم، اسم جواد عزتی در ابتدا و بالاتر از دیگران می آید در حالیکه تاثیر چندانی در روند قصه ندارد و ظاهرا وظیفه اش این بوده که گاف های حاج آقا را یکی یکی بشمارد! و بالاخره به فراستی می رسیم که نقشش را مهران رجبی مثل همیشه با نمک بازی می کند و بیشتر از دیگران در فیلم حضور دارد!

از شخصیت پردازی هم نمی توان صحبت کرد چرا که هیچ شخصیتی به معنای واقعی کلمه پا نمی گیرد و همه آدمها در حد تیپ باقی می مانند.  درامی هم شکل نمی گیرد چرا که همه چیز در «سطح» می گذرد. به همین دلیل اگر شما فیلم را شخم هم بزنید نمی توانید یک دلیل منطقی برای رفتار کاراکترها پیدا کنید!

اما با تمام این ضعف ها، پارادیس یک برگ برنده دارد که گریز از سد ممیزی در نشان دادن تناقض های اعتقادی حاج آقا فراستی است! ایشان تا وقتی در ایران حضور دارد بسیار سخت گیر است و عقاید خشک مذهبی دارد اما در خارج از کشور تبدیل به آدمی روشنفکر می شود. تا آنجا که حضور خانمها در ورزشگاه، خلوت کردن با نامحرم، عکس گرفتن با دختران بی حجاب، رقصیدن با نوازنده های خیابانی و ... را مجاز می شمارد. هر چند شعاری به نظر می رسد؛ اما فیلمساز با همین «فراستی» می خواهد بگوید امثال ایشان اگر از مرزهای ایران خارج شوند نگرش شان نسبت به مذهب 360 درجه تغییر کرده و به روزتر و مردمی تر خواهند شد. به قول حاج آقا: «مشکل از اسلام نیست. از مسلمانی ماست»

تاریخ نشر مطلب:
چهارشنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده