بازیگران معروفی که نقش بازیگران دیگر را ایفا کردند

صوفیا نصرالهی: مارگو رابی که در فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» نقش شارون تیت را بازی می‌کند اولین بازیگر سینما نیست که نقش بازیگری پیش از خودش را ایفا می‌کند. طبق معمول بعد از پخش فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» باز هم عشق تارانتینو به ارجاعات فرهنگ پاپ با میل شدیدش به تجدید نظر در اتفاقات تاریخی در تصویر بی‌پروا و جسورانه‌ای که از صنعت سینما در سال ۱۹۶۹ نمایش می‌دهد، مشهود است. در حالی که برد پیت و لئوناردو دی‌کاپریو در این فیلم نقش بازیگران خیالی را بازی می‌کنند، شاهد حضور کاراکترهایی مثل شارون تیت، بروس لی، رومن پولانسکی و استیو مک‌کویین در فیلم هستیم. برای این که آماده‌ی دیدن مارگو رابی در نقش شارون تیت شوید هفت بازی برجسته را که در آن بازیگران نقش بازیگران واقعی را ایفا کرده‌اند، معرفی می‌کنیم.

رابرت داونی جونیور در نقش چاپلین

فیلم: چاپلین (Chaplin)

کارگردان: ریچارد آتنبورو

امتیاز متاکریتیک: ۴۷ از ۱۰۰

محور فیلم «چاپلین» چارلی چاپلین مسن است که در سوییس زندگی می‌کند و ساختار فیلم فلاش‌بک‌هایی است که طی آن‌ها از زبان یک کاراکتر خیالی به نام جورج هایدن که ویراستار کتاب اتوبیوگرافیک اوست، لحظات زندگی‌اش را به یاد می‌آورد.

در شرایطی که فیلم زندگینامه‌ای ریچارد آتن‌بورو محصول ۱۹۹۲ برای تمرکز بیش از حد روی زندگی بی‌پروای چارلی چاپلین و به تصویر کشیدن جزییات آن مورد نقد قرار گرفت، رابرت داونی جونیور برای بازی‌اش در نقش این شمایل بزرگ کمدی سینما تحسین‌های جهانی را دریافت کرد و البته استحقاقش را هم داشت.

این بازی او که نامزد جایزه‌ی اسکار هم شد شروع دوره‌ی گذار او از یک جوان اول خوش‌چهره به یک ستاره‌ی جدی سینما بود. شروع مسیری که او را تبدیل به یکی از بهترین بازیگران نسل خودش کرد.

داونی جونیور از دهه‌ی هفتاد فعالیت بازیگری‌اش را شروع کرد. او متولد سال ۱۹۶۵ است و از کودکی جلوی دوربین فیلمبرداری رفت. «چاپلین» اولین فیلم جدی‌اش بود. او یک‌بار دیگر هم سال ۲۰۰۸ برای بازی در فیلم «تندر استوایی» (Tropic Thunder) نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.

این بازیگر ۵۴ ساله‌ی آمریکایی هر چند در جوانی در فیلم‌های درجه چندم بازی کرده که اعتباری برای کارنامه‌اش ندارند اما خوب توانست خودش را بالا بکشد و حالا یکی از گران‌ترین بازیگران هالیوود است.

مارتین لاندائو در اد وود

فیلم اد وود

عنوان اصلی: Ed Wood

کارگردان: تیم برتون

امتیاز متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰

خیلی‌ها معتقدند که «اد وود» بهترین فیلم تیم برتون است. داستان فیلم از سال ۱۹۵۲ آغاز می‌شود که اد وود همه‌ی تلاش‌اش را می‌کند تا وارد صنعت سینما شود. خبردار می‌شود که یکی از تهیه‌کنندگان هالیوود می‌خواهد یک فیلم زندگینامه‌ای بسازد. تلاش می‌کند او را متقاعد کند که بهترین گزینه است اما تهیه‌کننده دنبال کارگردان باتجربه است. وود با بت زندگی‌اش بلا لگوسی دیدار می‌کند و بعد از آن می‌خواهد تهیه‌کننده را قانع کند که حضور یک ستاره در فیلم باعث می‌شود فیلم بفروشد و او می‌تواند با قیمتی پایین با بلا لگوسی قرارداد بنند.

نقش لگوسی را مارتین لاندائو بازی می‌کند. خودش نقل قول مشهوری دارد که می‌گوید از همه‌ی کارنامه‌ی سینمایی‌اش استفاده کرد تا لگوسی برای آخرین‌بار همان‌طور روی پرده‌ی سینما نقش ببندد که استحقاقش را داشت.

ادامه احترام تیم برتون به سلطان بی‌-مووی‌ها یعنی اد وود، پر از بازی‌های به یادماندنی است. اما تعداد کمی از آن‌ها به اندازه‌ی لاندائو در نقش‌شان تا این اندازه حیرت‌انگیز درخشیده‌اند. او برای بازی‌اش در این فیلم اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به خانه برد.

لاندائو که دو سال پیش در سن ۸۹ سالگی درگذشت، بازیگر و مدرس بازیگری آمریکایی، تهیه‌کننده و کاریکاتوریست بود. کارنامه‌‌ی بازیگری‌اش از اوایل دهه‌ی ۵۰ شروع شد.لاندائو پیش از «اد وود» دو بار در سال‌های ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شده بود. از آن دسته بازیگرانی بود که همیشه در نقش مکمل می‌درخشید.

جیم کری در مردی روی ماه

فیلم مردی روی ماه

عنوان اصلی: Man on the Moon

کارگردان: میلوش فورمن

امتیاز متاکریتیک: ۵۸ از ۱۰۰

اجرای جیم کری در نقش کمدین عجیب و غریب و غیرعادی مشهور، به شدت مشتاقانه بود و معلوم بود که برایش زحمت زیادی کشیده است. نتیجه‌اش البته فقط فیلم «مردی روی ماه» نبود. بازی جیم کری در نقش اندی کافمن دو فیلم به ما هدیه داد. سال ۱۹۹۹ فیلم زندگینامه‌ای «مردی روی ماه» ساخته‌ی میلوش فورمن ادای احترامی شایسته به این مرد بزرگ بود. جیم کری نقش او را با جزییات موثری به تصویر می‌کشد در شرایطی که خودش یکی از بزرگترین کمدین‌های آن سال‌هاست و در اوج کارنامه‌ی کاری‌اش قرار دارد.

اما فیلم جذاب‌تر مستند «جیم و اندی: فراتر از عظمت» ساخته‌ی کریس اسمیت محصول سال ۲۰۱۷ است. این مستند نشان می‌دهد که چه طور جیم کری به طرز باورنکردنی در نقش کافمن فرو می‌رود. شیوه‌ی دشوار متد اکتینگ او به طرز جالبی تشابهات بین دو مرد را آشکار می‌سازد. و این که کری چه روزهای سختی را گذرانده تا خودش را از این شخصیت جدا کند. نتیجه یکی از مسحورکننده‌ترین مستندهای صنعت سرگرمی در سال‌های اخیر شده است.

جیم کری ۵۷ ساله بازیگر آمریکایی-کانادایی است که از دهه‌ی هشتاد کار بازیگری را شروع کرد. اواسط دهه‌ی نود با بازی در فیلم «ماسک» به اوج شهرت رسید. اندی کافمن، بازیگر و نویسنده‌ای بود که خودش می‌گفت بیشتر مرد رقص و آواز است تا این که کمدین باشد. او سال ۱۹۸۴ در سن ۳۵ سالگی در اثر سرطان ریه درگذشت. اوج دوران کاری او در دهه‌ی هفتاد در کلوب‌های شبانه بود.

ویلم دفو در سایه‌ی خون‌آشام

فیلم سایه ی خون آشام

عنوان اصلی: Shadow of the Vampire

کارگردان: ای. الیاس مرهیج

امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰

سال ۱۹۲۱ کارگردان آلمانی، ویلهلم مورنائو بازیگران و عوامل فیلمش را به چکسلواکی برد تا فیلمبرداری «نوسفراتو» را شروع کنند. این نسخه‌ای آزاد از رمان «دراکولا» نوشته‌ی برام استوکر بود. مورنائو به عوامل فیلمش توضیح چندانی نمی‌داد و آن‌ها را در بی‌خبری نگه می‌داشت. همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این که ماکس شرک که ستاره‌ی فیلم بود بیش از آن چه که باید، نقش‌اش را به عنوان خون‌آشام جدی گرفت. به طوری که دیگر از حالت انسانی خودش خارج شده بود.

ویلم دفو در فیلم «سایه‌ی خون آشام» نقش این ستاره‌ی عجیب و غریب سینما را بازی می‌کرد که متد دشوار و عجیب و غریبی در خلق کاراکترها داشت. شرک همیشه شب‌ها بازی می‌کرد و حاضر نبود حتی برای لحظه‌ای از نقش‌اش خارج شود. شیوه‌ی او باعث وحشت بقیه‌ی عوامل فیلم می‌شد.

«سایه‌ی خون آشام» به دلیل استفاده‌اش از تکنیک‌های فیلم صامت برای روایت یکی از مهم‌ترین فیلم‌های دوران سینمای صامت تبدیل به اثر برجسته‌ای شد.ویلم دفو هم برای بازی در نقش ستاره‌ی صامت سینما نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد. منتقدان بازی دفو را ستایش کردند. انگار روح ماکس شرک در دفو هم حلول کرده بود.

جان مالکوویچ هم در فیلم نقش مورنائو، فیلمساز بزرگ تاریخ سینما را بازی می‌کرد. یک فیلم در فیلم درخشان و یک نقش‌آفرینی برجسته‌ از سمت یک بازیگر بزرگ در نقش بازیگر بزرگ دیگر. «سایه‌ی خون ‌آشام» از آن فیلم‌هایی است که باید بیشتر از این‌ها قدر می‌دید حداقل برای بازی ویلم دافو.

کیت بلانشت در هوانورد

فیلم هوانورد

عنوان اصلی: Aviator

کارگردان: مارتین اسکورسیزی

امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰

فیلم «هوانورد» داستان زندگی هاوارد هیوز است. مردی که صنعت‌های زیادی، از سینما گرفته تا هواپیمایی به او مدیون است و البته آدم جاه‌طلب و ثروتمندی بود. داستان فیلم از سال ۱۹۱۳ آغاز می‌شود. وقتی که هیوز کودک است. چهارده سال بعد او مشغول کارگردانی فیلم خودش به نام «فرشتگان جهنم» است و نوآ دیتریش را استخدام می‌کند تا روی امپراطوری تجارتش لحظه به لحظه نظارت داشته باشد. بعد سراغ ساخت فیلم‌های ناطق رفت. اولین فیلم ناطقش یک موفقیت بزرگ بود اما خود هیوز از آن رضایت نداشت و بعد از نمایش افتتاحیه در هالیوود دستور داد که دوباره آن را تدوین کنند. بعد رابطه‌ی عاطفی‌اش با کاترین هبپورن، بازیگر بزرگ آغاز شد که به هیوز برای مدیریت اختلالاتش کمک زیادی کرد.

نقش هاوارد هیوز، تهیه‌کننده و از غول‌های صنعت هالیوود را لئوناردو دی‌کاپریو بازی می‌کرد اما اصل ماجرا بازی کیت بلانشت در نقش کاترین هبپورن بود. نقشی که باعث شد این بازیگر قدر استرالیایی‌الاصل اولین جایزه‌ی اسکارش را کسب کند.

اگر فیلم را سطحی ببینیم رابطه‌ی تاجر عجیب و غریب با ستاره‌ی بزرگ سینما می‌توانست در حد یک اشاره‌ی تاریخی کاهش پیدا کند اما بازی بلانشت باعث می‌شود او در فیلم هم‌سطح هوانورد ماجراجوی عاشق دیده شود و یکی از نکات برجسته‌ی فیلم باشد.

بلانشت ۵۰ ساله در کارنامه‌اش شش نامزدی جایزه‌ی اسکار دارد و به جز فیلم «هوانورد» که برای بهترین نقش مکمل زن برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد یک‌بار دیگر هم برای بازی در فیلم «جازمین غمگین» وودی آلن جایزه‌ی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را به خانه برد.

بن افلک در هالیوودلند

فیلم هالیوودلند

عنوان اصلی: Hollywoodland

کارگردان: آلن کولتر

امتیاز متاکریتیک: ۶۲ از ۱۰۰

سال ۱۹۵۹ لویی سیمو، یک بازپرس خصوصی در لس‌آنجلس جاسوسی همسر مردی به نام چستر سنکلر را می‌کند تا کشف کند که آیا زن به شوهرش خیانت می‌کند یا نه. سیمو در زندگی خانوادگی خودش هم دچار مشکل است. از جمله این که می‌فهمد پسرش از مرگ اخیر جورج ریوز، بازیگری که نقش سوپرمن را در تلویزیون بازی می‌کرد، ناراحت است. جسد ریوز در خانه‌اش در بورلی هیلز پیدا شده است در حالی که به سرش شلیک شده و پلیس معتقد است که جریان خودکشی بوده است.

بعد به عقب برمی‌گردیم. سال ۱۹۵۱ و ریوز را می‌بینیم که مرد جذابی است که از زمانی که در فیلم «بربادرفته» در نقش برنت تارلتون ظاهر شد، ستاره‌ی کارنامه‌ی بازیگری‌اش اوج گرفت. او در حالی که خودش در جریان هویت زن نبوده با همسر مدیر استودیوی متروگلدوین‌مه‌یر رابطه برقرار می‌کند.

بن افلک که نقش جورج ریوز را در فیلم بازی می‌کند کارنامه‌ی بازیگری چندان درخشانی هم ندارد اما این فیلم شبیه رنسانسی در کارنامه‌ی بازیگری او بود. با این فیلم بن افلک دوباره به عنوان یک بازیگر جدی به سینما معرفی شد. بازی بن افلک قلب تپنده‌ی فیلم است و منتقدان هم این را متوجه شده بودند و به همین دلیل بن افلک نامزد دریافت جایزه‌ی بازیگری از گلدن گلوب شد.

خود فیلم «هالیوودلند» چندان دیده نشد اما هنوز بازی بن افلک در نقش جورج ریوز جزو سه بازی برتر کارنامه‌ی او محسوب می‌شود.آلن کولتر این درام اسرارآمیز را سال ۲۰۰۶ ساخت و نقش کارآگاه را هم آدرین برودی بازی می‌کرد.

میشل ویلیامز در یک هفته با مریلین

فیلم یک هفته با مرلین

عنوان اصلی: My Week with Marilyn

کارگردان: سایمون کرتیس

امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰

کالین کلارک که فیلمسازی خوانده و دلش می‌خواهد فیلمساز شود با کلی دردسر به لندن سفر می‌کند تا بتواند سر فیلم بعدی که سر لارنس الیویه تولید می‌کند شغلی به دست آورد. سر صحنه به او می‌گویند که شغلی برایش نیست اما او صبر می‌کند تا لارنس الیویه و همسرش ویوین لی از راه برسند. ویوین لی از الیویه می‌خواهد که شغلی در فیلم «شاهزاده و مانکن» با بازی مریلین مونرو به کالین بدهد. کالین وظیفه پیدا می‌کند تا در چند روزی که مریلین مونرو به انگلستان می‌آید همراه او باشد و برایش جای مناسب پیدا کند.

مونرو و همسرش، آرتور میلر نمایشنامه‌نویس به انگلستان می‌آیند. پاپاراتزی‌ها همه جا دنبال مونرو هستند. مریلین کاراکتر عصبی دارد و از این همه دوربین عکاسی دور و برش آشفته شده است اما در کنفرانس مطبوعاتی راحت ظاهر می‌شود. الیویه از بی‌نظمی‌های مریلین به خشم می‌آید اما در نهایت با هر بدبختی که شده فیلم ساخته می‌شود و مریلین به آمریکا برمی‌گردد.

رضایت مخاطبان از دیدن فیلم بیشتر به دلیل بازی خوب میشل ویلیامز در نقش مریلین مونرو بود که سطح فیلم را از آن چه که بود، بالاتر برد. او تصویری تر و تازه از زنی ارائه داد که همیشه او را جلوی دوربین فیلم‌ها دیده بودیم و حالا می‌خواستیم ببینیم زندگی‌اش خارج از قاب دوربین چه طور بوده است.

میشل ویلیامز چهار بار از جمله یک‌بار برای همین فیلم «یک هفته با مریلین» نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار شده است.

البته احتمالا بهترین نقش‌آفرینی کارنامه‌اش در فیلم «ولنتاین غمگین» است. از آن دسته بازیگرانی است که شیوه‌ی بازی‌اش مخاطبان را به دو گروه دوستدارانش تقسیم کرده و آن‌هایی که به نظرشان میشل ویلیامز بیش از حد تحویل گرفته شده است.

این فهرست می‌تواند با بازی مارگو رابی در نقش شارون تیت در فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» کوئنتین تارانتینو ادامه پیدا کند یا مثلا بازی حیرت‌انگیز استیو کوگان همین سال گذشته در نقش استنلی لورل یا جورج سی.رایلی در نقش الیور هاردی که هر دو در فیلم «استن و اولی» درخشیدند.

تاریخ نشر مطلب:
چهارشنبه، ۱۳ شهریور ۱۳۹۸






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده