یادداشتی بر فیلم «قهرمان»ساختۀ اصغر فرهادی

یادداشتی بر فیلم «قهرمان» جدیدترین ساختۀ اصغر فرهادی

هم نشینیِ نادر و سیمین با فروشنده!

جمشید خاوری

 

1

«قهرمان» جدیدترین فیلم اصغر فرهادی که هم اکنون روی پرده سینماهاست و به عنوان نماینده ایران به اکادمی اسکار هم معرفی شده داستان مردی به نام رحیم است که به علت بدهی به زندان افتاده و در روزی که به مرخصی می آید مطلع می شود نامزدش یک کیف حاوی 17 سکه طلا در خیابان پیدا کرده و او می تواند با فروش سکه ها بخشی از بدهی اش را پرداخته و از زندان آزاد شود اما وجدانش اجازه نمی دهد و طی ماجراهایی کیف را به صاحبش بر می گرداند و این کار پیامدهایی به دنبال دارد که زندگی رحیم را تحت الشعاع قرار می دهد...

2

در فیلمنامه نویسی، ابهام و سردرگمی دو عنصر متفاوت هستند. ابهام یا عدم قطعیت می تواند تماشاگر را به فکر وادارد و او را درگیرِ تفسیرِ رخدادهای فیلم کند. مثل تمام فیلمهایی که «پایان باز» دارند. اما سردرگمی همان طور که از اسمش پیداست مانع از درک صحیح مخاطب می شود. اینکه یک فیلمنامه نویس، در پایان فیلم، سوالات زیادی را به اسمِ ابهام یا پایان باز، بی جواب بگذارد نشانه ضعف اوست. اما آیا این گزینه درباره اصغر فرهادی –که کلی جایزۀ فیلمنامه نویسی گرفته- هم صدق می کند؟

مرور آثار این فیلمساز نشان می دهد که فرهادی به وفور از عنصر "ابهام" استفاده کرده و با مخفی کردن عامدانۀ یک سری اطلاعاتِ مربوط به هر داستان، توانسته مخاطب را تا پایان همراه کند. اما بعضی جاها هم این ابهام به سمت سردرگمی متمایل شده و سوالاتی در ذهن مخاطب ایجاد کرده که تا پایان فیلم بی جواب مانده است. به عنوان مثال در همین فیلم «قهرمان» هویت و مشخصات خانمی که کیف گمشده را پس می گیرد مشخص نیست. یا ابهامات دیگری مثل این که در فرمانداری یک کارت شناسایی معمولی از زن درخواست نمی شود. این که گذشتۀ اختلافِ رحیم و بهرام واکاوی نمی شود. این که قهرمان داستان، منطقی ترین راه یعنی تحویل کیف به پلیس را انتخاب نمی کند ... یا مثل ابهامی که در فیلم "فروشنده" وجود داشت که آیا پیرمرد با ترانه علیدوستی رابطه برقرار کرده یا نه؛ یا تصمیمی که ترمه در "جدایی نادر از سیمین" گرفت و از تماشاگران پنهان ماند.

3

از مولفه های مورد علاقۀ فرهادی، «قهرمان» دروغ، پنهان کاری و قضاوت را دارد. رحیم از روی ناچاری دروغ می گوید و در ادامه مجبور می شود دروغ بگوید یا حقایقی را پنهان کند. به یاد بیاورید آنجا که به دامادشان می گوید من دروغ نگفتم و جواب می شنود که «دروغ نگفتی، ولی راستش را هم نگفتی!»

انگار همه چیز از یک دروغِ کوچک شروع می شود و وقتی قهرمان مجبور می شود دروغ های دیگری هم بگوید بحرانی بزرگ به وجود می آید. مثل دروغ هایی که سپیده در «درباره الی» گفت. اینجا هم رحیم از روی ناچاری و به درخواست مسئول فرهنگی زندان مجبور می شود به دروغ بگوید که کیف را خودش پیدا کرده اما ....

4

در مورد کارگردانی فرهادی، به نظرم جای بحثی وجود ندارد. دکوپاژ، میزانسن، حرکات دوربین و علی الخصوص هدایت بازیگران در حد استاندارد و حرفه ای است. در مهارت او همین بس که چکیده ای از کل فیلم را در سکانس افتتاحیه به تصویر کشیده. به این صورت که رحیم از پله های زیادی که با داربست محصور شده، به سختی بالا می رود و تا به آنجا رسید سریع باید به پایین برگردد. وضعیتِ صعود و سقوط شخصیت رحیم در طول فیلم نیز به همین کوتاهی است: او مورد تکریم قرار می گیرد و مشهور می شود، اما خیلی زود از آن بالا، پایین کشیده می شود.

نحوه فیلمبرداری و چیدمان سکانس پایانی فیلم هم درخشان است. جایی که رحیم وارد زندان می شود و همزمان یک پیرمرد در حال آزاد شدن است. در حالیکه ما به همراه رحیم داخل زندان هستیم و خروج پیرمرد را از دری که به روشنایی باز می شود و اطرافش را سیاهی گرفته نظاره می کنیم!

5

فرهادی در جدیدترین فیلمش دست روی موضوعی به غایت حساس گذاشته که همان رسانه و فضای مجازی است. چیزی که جامعه امروز ایران به شدت گرفتار آن است و کارکردهای خوب و بدش هر روز به گونه ای متفاوت جلوه گر می شود. مورد قضاوت قرار گرفتن در افکار عمومی، در روزگاری که شبکه های اجتماعی به بخش جدایی ناپذیر زندگی ما تبدیل شده اند و می توانند یک شبه از مردی معمولی، یک قهرمان ساخته و بعد نابودش کنند.

6

فیلم برخلاف آثار اخیر فرهادی، کنایه های سیاسی-اجتماعی زیادی دارد که بازیگران در قالب دیالوگ بیان می کنند. مثل این دیالوگ بهرام (تنابنده) که هر تماشاگری را به تفکر وا می دارد: «آخه کجای دنیا به کارهای خلافی که یک آدم انجام نداده جایزه میدن؟» یا این دیالوگ راننده تاکسی خطاب به مسئول گزینش فرمانداری: «حیف این مملکت که افتاده دست شماها» یا دیالوگ یک زندانی خطاب به رحیم وقتی می شنود او در مصاحبه اش از مسئولین زندان تشکر کرده است :« مردی به اینه که بهشون بگی دو هفته پیش عباس شکوری بعد شش سال حبس خودشو تو دستشویی زندان کشت»

7

تماشاگرانی که «قهرمان» را دیده اند این روزها در فضای مجازی روی یک موضوع خیلی بحث می کنند. اینکه رحیم، زرنگ است؟ ساده دل است؟ یا آدم ساده ای است که می خواست زرنگی کند اما نتوانست!

با این حال، رحیم با تمام ضعف هایی که دارد یک «شخصیت» سمپاتیک است. شاید تا نیمه های فیلم، تماشاگر به دلیل سادگی رحیم با او همدلی کند اما در نیمه دوم، او تصمیماتی می گیرد که ابعاد دیگری از شخصیتش آشکار می شود. یکی آنجا که به مسئول فرهنگی زندان اجازه نمی دهد برای جلب ترحم مردم از لکنت زبان فرزندش سوءاستفاده کند و دیگری جایی که برخلاف نظر فرخنده (معشوقه اش) تصمیم می گیرد کیف را به صاحبش برگرداند.

فارغ از تمام فراز و فرودهایی که این قصه دارد، بعد از دیدن فیلم داشتم به این فکر می کردم که ای کاش وضعیت طوری می شد که هر مردی در زندگی اش یکی مثل «فرخنده» داشته باشد. دختری که همه جوره و تحت هر شرایطی پای عشقش می ایستد!

8

به نظرم همچنان «درباره الی» بهترین فیلم اصغر فرهادی است و «قهرمان» جایگاهش هم ردیفِ آثاری مثل «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» است.

تاریخ نشر مطلب:
یکشنبه، ۳۰ آبان ۱۴۰۰






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده