نقد فیلم «گرگ بازی»/ ناکام در جذب مخاطب

شاید این روزها به دلیل هم شکل شدن تمامی عناوین، مضامین و حتی اسامی، هیچ تفاوتی در پرده های سینما نمی بینیم و همین امر دافعه ای می شود تا حوصله و اشتیاق ما را برای ورود و استقبال از هنر هفتم کاهش می دهد. به نوشته ایرنا، فیلم هایی که همگی با اهداف همشکل به مثابه کارگاه کوزه گری تولیداتی هم اندازه و حتی هم رنگ ارائه می دهند و به مرور مخاطب را دلزده می کنند. در این میان، حضور و ظهور فیلم ها و سبک هایی چون فیلم گرگ بازی می توانند نوید بازگشت دوباره مخاطبان هدفمند و به دنبال معنا در سینمای ایران باشد.

**درباره فیلم

این فیلم اولین اثر و البته اثر متفاوت و قابل تحسین عباس نظام دوست در مقام کارگردانی جوان و خوش آتیه است. نظام دوست متولد 1359 و یکی از کسانی است که قبل از تجربه کارگردانی تجارب با ارزشی در زمینه، کار با گروه فیلمبرداری، برنامه ریزی و دستیاری کارگردانی داشته و با اسامی مطرح و اساتید توانمندی کار کرده است. این فیلم که ایده آن از یک بازی فرانسوی به اسم «مرد گرگ نما» اقتباس گردیده، داستان و روایتی است درباره چند دوست قدیمی که شبی در خانه ی قدیمی و به ارث رسیده ی یکی از آنان جمع می شوند و حضور مهمانانی تازه به این جمع، انگیزه ای برای این بازی می شود. بازی ای که از خلال آن ما با شخصیت ها و داستان هایی که در گذشته داشته و حتی ضربه هایی که به یکدیگر زده اند آشنا می شویم. داستان ها و داستانک هایی که ناآگاهی بازیگران و رو شدن همزمان آن برای آنها و بیننده، دیدن آن را جذاب می کند.

**اقتباس؛ راحت اما سخت

یکی از برجسته ترین نقاط قوت فیلم ها و سریال های آمریکایی یا به اصطلاح هالیوودی در فیلمنامه آنها است. برخلاف بسیاری از کشورها و تولیدکنندگان، سینماگران و فیلمسازان هالیوودی سالها پیش به این دانش غنی مجهز شده اند که مقدم تر از اسامی صاحب نام به عنوان بهترین کارگردان و بهترین تهیه کننده و جذابترین بازیگران و «ترین» هایی به این شکل، فیلمنامه و قدرت داستان گویی نویسنده و فیلمنامه نویس است که نقشی تعیین کننده در جذب مخاطب آن هم در ابعاد جهانی دارد.

توجه ویژه به نویسندگان کلاسیک و حتی معاصری که موفقیت و درخشش خود را پیشتر با فروش کتاب هایشان نشان داده اند در سنت فیلمسازی هالیوودی، یکی از مسائلی بوده که هرچه جلوتر آمدیم، بیشتر مورد اقتباس فیلمسازان و و تهیه کنندگان سایر فیلم ها در تمام کشورها قرار گرفته است.

یکی از بهترین نمونه های اقتباسی در سال های اخیر فیلم «اینجا بدون من» ساخته بهرام توکلی (1389) بود که برگرفته از از نمایشنامه «باغ وحش شیشه‌ای» اثر «تنسی ویلیامز» است. این فیلم با بهره گیری از یک فیلمنامه خوب و بازیگرانی درخشان، موفق شد تا به یکی ازخوش ساخت ترین فیلم های اواخر دهه 80 بدل شود. فیلمی که به خوبی توانست تا ریشه های فیلمنامه خود را بومی کرده و با مخاطب ایرانی ارتباط بگیرد.

در مورد اقتباس های ناموفق هم مثال های بسیار زیادی وجود دارد که ترجیحی در نام بردن آنها وجود ندارد و در مطلوب نبودنشان همین بس که کارگردان نه تنها به این اقتباس اشاره نمی کند تا به نوعی آبرویی برای کار خود بخرد، بلکه هرگونه انتقادی از مشابهت ها را به مثابه توهین تلقی کرده و با تندخویی و بعضا تمسخر پاسخ می دهد.

**ملغمه ای چند رنگ

یکی از نکات عجیب و جالب فیلم گرگ بازی این است که به رغم جذابیت هایی که به دلیل تفاوت های خود با سایر فیلم های کلیشه ای گیشه داشته اما نتوانسته آن طور که باید و شاید نتیجه بگیرد و به نظر می رسد به ملغمه ای از فیلم های هالیوودی و سینمای معمایی انگلستان و پایان بندی های «اصغر فرهادی» بدل گردیده است.

گرگ بازی به رغم این که حاصل تجمیع چهار فکر و چهار فیلمنامه نویس است اما خروجی موفقی نداشته است. یعنی وقتی به واسطه چنین تجربه ای در هالیوود توقع مخاطب بالا می رود که در اینجا قرار است به جای خلاقیت و ایده های یک تفکر با چند تفکر روبرو می شویم پس در نتیجه منتظر فیلمی چند زاویه ای از دیدگاه های مختلف و به خوبی پرداخت شده هستیم. در صورتی که در این فیلم چنین اتفاقی نمی افتد و اگرچه به نظر می رسد که این فیلم با ایده جذابی شروع شده و این چهار نفر را دور هم جمع کرده اما نتوانسته از این مرحله فراتر برود و در مرحله اجرایی خوش شکل نبوده است.

این فیلم مانند بسیاری از آثار سینمایی ایران شروع خوبی دارد اما در روند و پختگی فیلمنامه ضعیف است و خوب پیش نمی رود. در واقع ایده اقتباس که در این فیلم از آن بهره گرفته شده است (به لحاظ اسم و محتوا اقتباسی است از بازی فرانسوی دورهمی مردگرگ نما) به شکلی ضعیف و در کمترین میزان از اثرگذاری و جذابیت خود جلو رفته است. در نتیجه فیلمی که می توانست به دلیل بهره گیری از چهار فکر و همچنین فاصله گیری از کلیشه ها و هنرپیشگانی توانمند، به یکی از فیلم های مطرح ایران در دهه نود بد شود، به دلیل این نقایص باید منتظر بماند تا ببیند تا کجا می تواند جایی در گیشه و دیده شدن داشته باشد.

**اعتبار ربطی به هزینه فیلم ندارد

البته این فیلم در ذات خود قابل تحسین و تشویق است و امید است تا با فروش بالا پاسخ حرکت ارزشمند و ریسک کارگردان و تهیه کننده برای ورود به عرصه ای که محبوب گیشه نیست، داده شود. در شرایطی که فیلم های سینمای ایران از دو عرصه؛ کمدی برای فروش گیشه و اجتماعی برای دیدن شدن در عرصه بین الملل خارج نیستند، حضور و ورود به حوزه هایی که برای اهدافی جز پول و شهرت ساخته می شوند به ذات ارزشمند است. البته که این فیلم ها نیز به دنبال گیشه هستند و شاید همین حرکتشان در راستای فروش بیشتر باشند اما نکته با ارزش، همین خلاقیت در تغییر جهت و خروج از کلیشه است.

اینکه دو سال طول می کشد تا چنین فیلمی به دلیل دوری از مولفه های گیشه ساخته شود نکته قابل تامل، غم انگیز و البته خوشحال کننده به دلیل این پافشاری و انجام آن است. بودجه های کلانی که برای فیلم های کمدی پرداخت می شوند و همچنین به سرعت و به دلیل فروش زیاد بازمی گردند، نوعی تضمین برای فیلم سازان و سرمایه گذاران است که آنان را برای ورود به فیلم هایی چون گرگ بازی محافظه کار و مردد می سازد. در نتیجه همین به ثمر رساندن این اثر باعث به ذات مثبت بودن چنین آثاری است.

ضمن این که برخلاف فیلم های پرخرجی که با هزینه های هنگفت گیشه را هدف گرفته، از کشور خارج می شوند، دستمزدهایی غیرمنطقی پرداخت می کننند و برای رنگ و لعاب هایی عاری از محتوا، میلیاردی هزینه می کنند این فیلم در ژانری وارد شده که در عین جذابیت، هزینه ی چندانی نیز نداشته و همانطور که کارگردان گفته این فیلم را با هزینه کمی ساخته و این کار قابل تقدیر است.

تاریخ نشر مطلب:
سه شنبه، ۲۲ آبان ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده